ساراسارا، تا این لحظه: 14 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

خاطرات سارا

این روزها تو میسولا

تو این روزای بارونیه میسولا من همراه سارا میرم پیش دبستانی .این طوری هم واسه سارا خوبه چون راحت تر با محیط کنار میادو هم خودم بیشتر تو محیطم و واسه زبانم خوبه.الان که من دارم مطلب میذارم سارا مشغول کشیدن نقاشی رو یه تابلویه.
20 بهمن 1393

افتادن اولین دندان شیری

ر۲۵دیماه۹۳دقیقا روزی که قرار بود برای اومدن به امریکا به فرودگاه بریم،اولین دندون شیری دختر گلم لق شد.سارا به من گفت مامان وقتی دندونم بیوفته باید بذارمش زیر بالشتم تا فرشته برام هدیه بیاره.گفتم اره گلم وقتی افتاد این کار رو میکنیم.چندروز از اومدنمون گذشته بود که سارا تو فروشگاه والمارت گفت مامان خدا کنه فرشته واسه من تاج السا بیاره.بکی دو روز بعدش من تو اشپزخونه بودم که سارا اومد گفت مامان دندونم خیلی لق شده.بعد از چند لحظه دوید اومد گفت مامان دندونم افتاد.بغلش کردم و بوسیدم.اسمعیل هم خیلی خوشحال شد.دندون سارا رو گذاشتیم لای دستمال کاغذی وگذاشتیم زیر بالشتش.صبح که بیدارشدیم دیدیم فرشته مهربون یه تاج السایی خوشکل واسه سارا اورده.   &nbs...
15 بهمن 1393

اولین روز پیش دبستانی تو میسولا

الان من تو پیش دبستانی سارا نشستم و یارا مشغغوله بازی با یه کلبه اسباب بازبه.اون الان از اومدنش به پیش دبستانی احساس خوشحالی میکنه.امروز ده روزه که ما به امریکا اومدیم.اولبن روز کلاس درس اسمعیل هم هیت.محیط ابنجا خیلی خوبه و مردم خیلی مهربونن.امیدوارذم بله لطف خدا همه چیز خیلی خوب پیش بره.حتی بهتر از اون چیزی که فکرش رو میکنیم
6 بهمن 1393
1